درهای بسته بازی

 

 

تا طلوع ِ در ِ دیگری که وقتِ غروب باز می شود    بسته ایم

خروج ِ همه رابطه با باز دارد

ورودِ همه وابسته به این بازی ست

بستگی به هر بازی    وابستگی دارد

مثل ِ همین کاغذ

 که در کاغذ بازی ِ اداره ها

 مشغول ِ به تعویق انداختن ِ بازی ست

سفید می ماند که رو سیاه کرده باشد

 

هر کاغذی به روی خودش باز است

بازی می کند که در بسته باشد به روی همه

 

از بین ِ درهای بسته که بازی درآورده اند

کسی نمی داند

کدام را ببندد که به دیوار بر نخورد

به دردِ درهای دیگر بخورد

بازی ِ درهای باز

 به درهای بسته وابسته ست

در ِ خروج      بستگی به درهای بسته ای دارد

 که وقتِ ورود باز می شوند

بسته می شوند

باز و بسته می شوند

 

همه در خودشان بازند

گرچه بسته اند به روی همه

 


 

مرگِ مولف

 

 

دربارهی زنم نمی دانند اگرکه می گویند زن باره ام

دربارهی نمی دانند

نمی دانم کجا بود کِی بود که خواندم فلانی گِی بود

یادم نیست کجا دیدم که هولدرلین کجا بود

مرا چه کار به شمس ِ تبریزی که مولای مولوی می کرد

به نیچه هم خیلی مربوط نیستم که بی کسی کرده باشم

دلواپسی کرده باشم

به من چه که من هستم پس کیستم

شنیدم که می گویند هست

من نیستم

بعد گفتند نیست

چرا نباشم؟

به من چه که این حرفها ربط دارد به شعرهایی که ربطی به شاعر ندارد

اگر می نویسم چه فرقی به حال ِ کسی می کند که دلواپسی می کند

به این دلایل اگر کسی نبود

پس چرا رمبو گِی بود؟

 


رو کم کُنی

       

 

برای من از ازدحام ِاز که گذشتم

از اذیّت آغاز شد از

با تو که تنهایی کرد

از تو پُرازعزیزم شد

برای من از...

از برای من...

من برای از گفتیم

به از به از از سر ِ در ِ تا دوباره از تا به از به از رفتیم

و دربدر تا سر ِ یکی ازاهالی ِ در دوباره برگشتیم

به هر که هر چی از میان ِ ازها به جمع ِ تا ها رفت

از این و آن و همین ترین تا سر ِ در ِ دربدرترین در که در دَری رفته شد دَدر از تو از تو پرسیدیم

 

اگر که قول تویی  پس چرا  چرا پس قبول منم!؟

وازقبیل ِ قبول فراری ام       دوباره آری ام؟

از قبل ِ من قبول       من قبل ِ کی؟

 

پیش از من این از ِ پیش ِ من   پیش ِ که بود که هی پیش می رود پیش می رود تا ... 

 

پیش از من      کسی پیش ِ من بود

که از پیش ِ من      کمی       پیش از من رفت

 

اشک

وقتی که قطره های اشکای من
میان پایین از روی پلکای من
انگاری نم نم داره بارون میاد
از توی آسمون چشمای من
از توی آسمون چشمای من
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه

پرستوی قشنگ و زیبای من
ای همه هستی و دنیای من
اینجوری چشمام و تماشا نکن
مگر چی گم کردی تو چشمای من
مگر چی گم کردی تو چشمای من
پرستوی قشنگ و زیبای من
ای همه هستی و دنیای من
اینجوری چشمام و تماشا نکن
مگر چی گم کردی تو چشمای من
مگر چی گم کردی تو چشمای من

اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه

وقتی که قطره های اشکای من
میان پایین از روی پلکای من
انگاری نم نم داره بارون میاد
از توی آسمون چشمای من
از توی آسمون چشمای من
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه

پرستوی قشنگ و زیبای من
ای همه هستی و دنیای من
اینجوری چشمام و تماشا نکن
مگر چی گم کردی تو چشمای من
مگر چی گم کردی تو چشمای من
پرستوی قشنگ و زیبای من
ای همه هستی و دنیای من
اینجوری چشمام و تماشا نکن
مگر چی گم کردی تو چشمای من
مگر چی گم کردی تو چشمای من
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه
اشک منو در نیار گناه
پا رو دل من نذار گناه
پا رو دل من نذار گناه

ــــــــ